روانشناسی.علوم تربیتی نظرات و مقالات روانشناختی وتربیتی درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید نويسندگان سلام وبلاگی که هم اکنون در پیش روی شماست در تلاش است با توجه به گسترش زندگی ماشینی و نیازمندی روز افزون انسان ها به علم روانشناسی، نظریات کاربردی و جدید را در زمینه های روانشناسی و تربیتی ارائه نماید .امید است این مطالب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد وبا نظرات و انتقادات خود به پربارتر شدن هرچه بیشتر این وبلاگ کمک نمایید. باتشکر فراوان یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:ماهاتماگاندی, :: 10:54 :: نويسنده : عباس نجفی
بـرای رسـيدن بـه جايـی کـه تـا بحـال نرسـيده ايم ، ٠•●ஜ ماهاتمـا گانـدی ஜ●•٠ نه تو می مانی و نه اندوه به حباب نگران لب یک رود قسم ، لحظه ها عریانند ، باید کسی باشد ، هر وقت بار تنهایی ات سنگین شد ، هر وقت کمر کلماتت شکست ، هر وقت واژه هایت لال شد ، بیاید بنشیند مقابل چشم هایت و تو زل بزنی به خودت که جاری شده ای میان چشمانش ... باید کسی باشد که هروقت بار دلتنگی ات سنگین شد ، هر وقت طاقت سکوتت تمام شد ، هر وقت کم آوردی ، بیابد بنشیند کنارت ... و تو سرت را بگذاری روی شانه اش و به او تکیه بدهی . باید کسی باشد ، هر وقت بار خستگی هایت سنگین شد ، هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد ، بیاید پناهت شود و تو یکجا تمام تنهایی ات را ، دلتنگی ات را ، سکوتت را ، خستگی هایت را و تمام بغضت را روی شانه اش فراموش کنی ...
یک لحظه ســـــــکوت ... برای لحظه هایی که خودمان نیستیم لحظه هایی هستند که هستیم اما خودمان نیستیم انگار روحمان می رود همان جا که می خواهد بی صدا ... بی هیاهو ... همان لحظه هایی که راننده آژانس می گوید : " رسیدیم آقا " فروشنده می گوید : " باقی پول را نمی خواهی ؟ " راننده تاکسی می گوید : " صدای بوق را نمی شنوی ؟ " و مادر صدا می کند : " حواست کجاست ؟ " ساعت هایی که شنیدیم و نفهمیدیم خواندیم و نفهمیدیم دیدیم و نفهمیدیم و تلویزیون خودش خاموش شد آهنگ بار دهم تکرار شد هوا روشن شد ... تاریک شد ... چایی سرد شد ... غذا یخ کرد ... در یخچال باز ماند و در خانه را قفل نکردیم و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه و کی گریه هامان بند آمد و کی عوض شدیم کی دیگر نترسیدیم از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان سفید و از آرزوهایمان کی گذشتیم ؟ ! " یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم " ؟ " چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی باید کتاب را بست گل را نگاه کرد، باید نشست
برگردان: گرداننده برگه سهراب سپهری اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
((به فراخور هفتم اذر ماه،سالروز درگذشت شاعر عاشقانه ها، حمید مصدق)) چه كسي خواهد ديد پيوندها
تبادل لینک
هوشمند |
|||
|